نفس و اسم "خبیر"

نفس و اسم "خبیر"

 در ادامه بحث «تبعیت احسن (2)انسان‌شناسی»جلسه یازدهم 19 اردیبهشت  به1392به  تبیین «نفس و اسم خبیر» می پردازیم.

در جلسه‌ی قبل، محوری‌ترین مانع ظهور استعدادهای نفس ناطقه و سرسخت‌ترین دشمن قلب را هوای نفس معرفی کردیم که ریشه در نیازها و امیال آدمی دارد. گفتیم اگر انواع نیازهای انسان در مسیر درست برآورده شوند، اعتدال بین قوای جسمی و روحی برقرار می‌شود که موجب کمال و رسیدن به اوج انسانیت است. هیچ کس در هستی بدون "خواسته" نیست و ما از هرچیز منفک شویم، نمی‌توانیم از خود و ادراک مطلوبمان که کمال و بقاست، جدا شویم.

ما در وجود خود، طالب هر چیزی هستیم که خدا دارد. همه‌ی ما لذتی بدون رنج، حیاتی بدون مرگ، صحتی بدون بیماری، قدرتی بدون زوال و عشقی بی‌نهایت می‌خواهیم و روح ما هرگز از این طلب، دست نمی‌کشد. همان طور که در دنیا، آنی از خواست و طلب جدا نیستیم و تمام تلاش‌ها و انگیزه‌های ما بر اساس خواست‌هایمان تنظیم می‌شود.

خداوند برای مدیریت خواست‌ها و نیازهای انسان، هم در وجود او و هم در عالم خارج، مسیرهایی را قرار داده است. در درون، فطرت و در بیرون، شریعت؛ این دو، نعمت‌هایی هستند که هدف آفرینش و خواسته‌ی اصلی‌مان را به ما متذکر می‌شوند و راه رسیدن به آن را برایمان هموار می‌کنند. عالم تکوین هم تسلیم ماست تا به غایت وجودمان برسیم. فرشتگان و ملکوتیان با سجده بر آدم، این تسلیم و انقیاد را نشان دادند. عالم طبیعت و جسم خودمان نیز مسخّر ماست تا به دور از افراط و تفریط و در صراط مستقیم، راه را تا رسیدن به کمال و بقا طی کنیم. به عنوان مثال، اعضای بدن، به اراده‌ی ما کار می‌کنند و اجزاء طبیعت هم به اراده‌ی ما، خواص و آثار خود را نشان می‌دهند.

مطلوبات جسمی مانند خوردن و خوابیدن و نیز مطلوبات قلبی یا همان حبّ و بغض‌ها، همه، ابزار رسیدن به طلب اصلی وجود ما هستند؛ نه اینکه خودشان فی‌نفسه مطلوب باشند. نشانه‌اش هم این است که به هرچه می‌رسیم، وجودمان قانع نمی‌شود و باز دنبال چیز دیگری است. هوای نفس، آنجاست که ما این خواسته‌ها و نیازها را که خداوند برای رسیدن به هدف خلقت در وجودمان تعبیه کرده، به طور مستقل پاسخ دهیم، نه در مسیر کمال وجودمان. در آن صورت، جسم و روح ما اعتدال خود را از دست می‌دهد و از صراط مستقیم، دور می‌شود.

به همین دلیل، دعای واجب بر هر مسلمان، این است که در نمازهای خود، ثبات قدم در صراط مستقیم و دوری از دو لبه‌ی افراط و تفریط (ضالّ و مغضوب) را از خدا طلب کند. چون افراط و تفریط، بیشتر در دین‌داران ظهور پیدا می‌کند که در مسیر صراط‌اند و با دشمنانی نظیر شیطان و نفس امّاره روبه‌رو هستند؛ اما کافران، خودشان در مسیر شیطان‌اند.

یکی از مصادیق هوای نفس در بین دین‌داران، این است که فقط به ظاهر دین توجه می‌کنند. فقط خود را مؤمن واقعی می‌بینند و دین‌داری و بی‌دینی سایرین را از روی ظاهر و با قالب خود می‌سنجند. در مقابل آنان عده‌ای هستند که معتقدند هرکس باطنش پاک باشد، به انسانیت رسیده است؛ هرچند ظاهر درستی نداشته باشد. این‌ دو نگاه، افراط و تفریط است و سبب شده با اینکه همه‌ی ما در اعتقاد با هم مشترکیم، در عمل، یکدیگر را قبول نداشته باشیم.

گویی هر کدام از ما به جای آنکه خود را بر دین عرضه کرده و با معیار دین بسنجیم و اصلاح کنیم، دین را بر خودمان عرضه کرده‌ایم؛ مثل اینکه خیاط به جای تطبیق لباس با الگو، الگو را با لباس تطبیق دهد و آن را کم و زیاد کند! قرار است ما خود را با شریعت بسجیم و هرجا که نفسمان نپذیرفت، بفهمیم هوای نفس داریم. اما برعکس، به هر حکم شریعت که مطابق میل و نفسمان بوده، عمل کرده‌ایم و هر حکمی با هوای نفس و شرایط زندگی‌مان در تضاد بوده، با توجیه‌های گوناگون، آن را کنار گذاشته، یا آن را مطابق میل خود تغییر داده‌ایم.

ما در ساده‌ترین امور دنیوی، هرگز این کار را نمی‌کنیم. مثلاً اگر برای درمان بیماری به متخصص مراجعه کنیم، هرچه او تجویز کند، بی چون و چرا می‌پذیریم و حتی بدن خود را به تیغ جرّاحی او می‌سپاریم تا سالم شویم. اما در مورد دین و معنا که به مراتب حیاتی‌تر و مهم‌تر از سلامت جسم است، مطابق میل خود عمل می‌کنیم. غافل از آنکه هرکس این گونه دین‌داری کند، دیر یا زود ممکن است پایش بلغزد و با سلاح زر و زور و تزویر از دین، دست بکشد.

خداوند برای کسانی که پیرو نفس باشند، عاقبت تلخی را ترسیم می‌کند:

"أفَرَأیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللهِ أفَلا تَذَكَّرُونَ."[1]

آن کس که حق را می‌داند، اما از هوای نفس پیروی می‌کند، خداوند گوش او یعنی دهان جانش را به روی حق می‌بندد. نه اینکه کر شود! بلکه حق به گوشش می‌خورد، اما وارد قلبش نمی‌شود و تأثیر وجودی ندارد. درنتیجه قلبش می‌میرد و بصیرتش را از دست می‌دهد. کسی که به این مرحله برسد و خودش نخواهد هدایت شود، حتی اگر در مصاحبت شبانه‌روزی با پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) باشد، هدایت نخواهد شد.

در مقابل این عده، کسانی هستند که با هوای نفس، مبارزه می‌کنند و خداوند به آنان مژده‌ی بهشت داده است:

"وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوٰى. فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوٰى."[2]

و اما آن کس که از مقام پروردگارش هراسید و نفس را از هوی بازداشت، همانا بهشت، جایگاه اوست.

پس بايد معیار و میزان خود را خدا قرار دهیم و براساس حق، حرکت کنیم؛ حتی اگر خلاف میل ما و به ضرر خود و اطرافیانمان باشد. خداوند می‌فرماید:

"يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيّاً أَوْ فَقيراً فَاللَّهُ أَوْلٰى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوٰى أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً."[3]

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، پیوسته عدل را برپا دارید و برای خدا شهادت دهید؛ هرچند علیه خود یا پدر و مادر و خویشان باشد، اگر غنی باشد یا فقیر. خدا به آن دو، سزاوارتر است. پس هوٰی را پیروی نکنید، که [درنتیجه از حق‏] عدول نمایید؛ و اگر به انحراف بکشید یا روی برگردانید، همانا خدا به آنچه می‌کنید، خبیر و آگاه است.

خداوند در وادی هوای نفس، اسم "خبیر" را به میان آورده است؛ اسمی که به ریشه و عمق هرچیز نظر می‌کند. یعنی در این وادی باید بسیار ریزبین و دقیق بود و مو را از ماست، بیرون کشید؛ نه اینکه به "خدا کریم است" و "خدا رحیم است" اکتفا کرد. بحث سخت‌گیری و خشونت نیست؛ اما کار، دقیق است و مراقبت می‌خواهد.

اگر در برخورد با نفس، سست باشیم و زود فکر کنیم مطیع شده و دیگر هوی ندارد، ضربه می‌خوریم. آن کس که با نفس، با اسم "خبیر" حرکت نمی‌کند، مثل میوه‌ای است که رشد کرده و ظاهراً سالم و رسیده است؛ اما همین که آن را به دست بگیری، از شدت فساد، له می‌شود و هیچ طعم و خاصیتی ندارد! پس باید همواره مراقب نفس باشیم. میدان‌های امتحان هم برای این است که رگه‌های ریز و درشت هوٰی را در خود بیابیم و کنار بزنیم. پس به هرجا رسیدیم، هیچ وقت، خود را از توجیهات نفس و پیروی هوٰی، مبرّا ندانیم و رو شدن نواقصمان را به گردن این و آن نیندازیم.

 


[1]- سوره جاثیه، آیه 23 : پس آیا دیدی آن کس را که هوای خویش را معبود خود قرار داد و خدا، او را دانسته، گمراه کرد و بر گوش و قلبش مُهر زد و بر دیده‌اش پرده نهاد؟ پس از خدا، چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا متذکّر نمی‌شوید؟

[2]- سوره نازعات، آیات 40 و 41.

[3]- سوره نساء، آیه 135.



نظرات کاربران

//